نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

برای یک لحظه

آتشفشان اندیشه ام

فوران می کند :

-درمیان انبوه اشکهای جاری آسمان

سنگینی کوهها

اندوه پروانه ها

" شانه های خیس گونه ام "

همه ارث روزگار است

باده ی غلیظی نیست

تامرا در رود فراموشی غرق کند؟!

در چشم اندازی ازباران

ازپی کاروان فراموش شدگان

روانه ام

شاید گشایشی باشد



:: موضوعات مرتبط: اشعار خواندنی و بسیار احساسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3068
|
امتیاز مطلب : 173
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390 | نظرات ()