برای یک لحظه
آتشفشان اندیشه ام
فوران می کند :
-درمیان انبوه اشکهای جاری آسمان
سنگینی کوهها
اندوه پروانه ها
" شانه های خیس گونه ام "
همه ارث روزگار است
باده ی غلیظی نیست
تامرا در رود فراموشی غرق کند؟!
در چشم اندازی ازباران
ازپی کاروان فراموش شدگان
روانه ام
شاید گشایشی باشد
:: موضوعات مرتبط:
اشعار خواندنی و بسیار احساسی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 3312
|
امتیاز مطلب : 395
|
تعداد امتیازدهندگان : 93
|
مجموع امتیاز : 93